English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (9203 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
burst U پیام همزمان ساز رنگ
bursts U پیام همزمان ساز رنگ
color sync signal U پیام همزمان ساز رنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mac U کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
macs U کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
synchronizing signal U پیام همزمان ساز
Other Matches
InBox U خصوصیات سیستم پیام گذاری پنجره که میتواند پیام الکترونیکی کاربر را نگه دارد که شامل پیام ارسالی روی شبکه
processor U به صورت همزمان همزمان کار کند
challenge and reply U ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
piggybacking U استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
InBox U پیام فکس و پیام ارسالی روی انیترنت است
quoting U خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
authentication U استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
prompts U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompted U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt U پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
receipt notification U خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
radiogram U پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiograms U پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
UA U نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
codress U نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
anagram U استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagrams U استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
polynomial code U سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
ends U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ended U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
end U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
MTA U نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
service message U پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
wilco U پیام را اجرامی کنم پیام رسید اجرا می کنم
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
isochronous U همزمان
proportional U همزمان
isochrone U همزمان
concurrent U همزمان
simultaneously U همزمان
contemporaries U همزمان
parallels U همزمان
parallelling U همزمان
parallelled U همزمان
paralleling U همزمان
synchronous U همزمان
synchronizer U همزمان گر
coincidentally U همزمان
contemporary U همزمان
synchronic U همزمان
simultaneous U همزمان
parallel U همزمان
paralleled U همزمان
synchronizing U همزمان سازی
synchronizes U همزمان کردن
synchronises U همزمان کردن
synchronised U همزمان کردن
coinciding U همزمان بودن
coincides U همزمان بودن
coincided U همزمان بودن
synchronising U همزمان کردن
coincide U همزمان بودن
synchronize U همزمان کردن
simultaneity U همزمانی همزمان
synchronous communication U ارتباط همزمان
synchronous condenser U خازن همزمان
synchronous phase advance U خازن همزمان
synchronous device U دستگاه همزمان
synchronous generator U مولد همزمان
synchronous impedance U ناگذرایی همزمان
synchronous machine U ماشین همزمان
synchronous motor U موتور همزمان
synchronous network U شبکه همزمان
synchronous operation U عملیات همزمان
synchronous reactance U راکتانس همزمان
synchronous speed U سرعت همزمان
synchronous telegraphy U تلگراف همزمان
synchronous transmission U انتقال همزمان
synchronous transmission U مخابره همزمان
synchronous vibrator U لرزه گر همزمان
synchronous admittance U گذرایی همزمان
synchronized sweep U روبش همزمان
synchronization U همزمان سازی
concentred elimination U حذف همزمان
concentred exchange U تبادل همزمان
concentred reaction U واکنش همزمان
concurrent execution U اجرای همزمان
concurrent operation U عملکرد همزمان
concurrent processing U پردازش همزمان
simultaneous processing U پردازش همزمان
concurrent reinforcement U تقویت همزمان
concurrent training U اموزش همزمان
concurrent validity U اعتبار همزمان
concurrent variation U تغییر همزمان
selsyn U موتور همزمان
simultaneous extinction U خاموشی همزمان
syncheronous communications U مخابره همزمان
synchrinized U همزمان بودن
synchronic U همگاه همزمان
synchroscope U همزمان نما
concurrently U اجرای همزمان
concurrent U همرو همزمان
concurrent U تقریباگ همزمان
acoustic synchronizer U همزمان ساز صوتی
concurrent programming U برنامه نویسی همزمان
volley fire U پرتاب همزمان گلوله ها با هم
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
coincident penalty U پنالتی همزمان دو تیم
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
simultaneous color television U تلویزیون رنگی همزمان
simultaneous input/output U ورودی و خروجی همزمان
synchronizing torque U گشتاور پیچشی همزمان
synchronizing separator U جداکننده همزمان سازی
synchronizing pulses U ضربههای همزمان سازی
compatability U قابلیت کار همزمان
full duplex U پروتکل دوسوی همزمان
held ball U گرفتن همزمان توپ
synchronizer U دستگاه همزمان کننده
parallelled U که همزمان ارسال می شوند
parallelled U که همزمان ارسال شود
parallel U که همزمان ارسال شود
paralleling U که همزمان ارسال می شوند
parallel U که همزمان ارسال می شوند
paralleling U که همزمان ارسال شود
paralleled U که همزمان ارسال شود
parallelling U که همزمان ارسال شود
parallelling U که همزمان ارسال می شوند
horizontal synchronizing U همزمان ساز افقی
parallels U که همزمان ارسال می شوند
parallels U که همزمان ارسال شود
paralleled U که همزمان ارسال می شوند
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
simultaneous U باهم واقع شونده همزمان
duplex U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
duplexes U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
mainframe computer U مانند تعداد عملوند همزمان
duplex U ارسال داده در دو جهت همزمان
duplexes U ارسال داده در دو جهت همزمان
bisync U synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizing limiter U لامپ مراقب همزمان سازی
immediate U عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
multiple foul U خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
doubled U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled up U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
petri nets U مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
simultaneous U آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
operand U عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
tandem U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
tandems U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
simultaneous U دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
interleaving U به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
parallelled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
simultaneous U ارسال داده و کدهای کنترل در دو جهت همزمان .
isochronal U همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
parallelling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
coresident U دو یا چند برنامه که همزمان در حافظه اصلی هستند
sdlc U Control Link SynchronousData کنترل پیونددادهای همزمان
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
paralleling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
alternates U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
parallel U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallelling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multi programming U سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
parallelled U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleled U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
duplexes U مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
duplex U مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
alternate U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternated U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
parallels U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
Glasgow School U [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
arithmetic U عمل ریاضی انجام شده توسط پردازنده همزمان
package U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
paralleled U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallel U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
clocking U روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
packaged U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packages U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
parallelling U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallels U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallelled U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
vectors U پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
chord keying U عمل انتخاب دو یا چند کلید همزمان برای انجام کاری
concurrent jurisdiction U رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
packs U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
Recent search history Forum search
1addressed recipient
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1I will take a loot tonight.
1Can't send messages to non-contact (Telegram F.A.Q)
2سلام یه دیکشنری برای ترجمه همزمان چندین کلمه میخوام؟ لطفا راهنماییم کنید. اشکال گوگل ترنسلیت اینه که برای هر کلمه فقط یک معنی رو مینویسه.
2سلام یه دیکشنری برای ترجمه همزمان چندین کلمه میخوام؟ لطفا راهنماییم کنید. اشکال گوگل ترنسلیت اینه که برای هر کلمه فقط یک معنی رو مینویسه.
1scrambling
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com